زندگی با همه ی خوبی ها و بدی هایش می گذرد. همیشه از شنیدن جمله ی "این نیز بگذرد" ناراحت می شدم و می گفتم می گذرد ولی چطوری گذشتنش مهم است ولی حالا که به این سن رسیده ام دیگر ناراحت از شنیدن آن نمی شوم. چون می دانم که نه خوبی پایدار است و نه بدی. همه ی این ها روزی خواهند گذشت. چند وقت پیش کسی می گفت مگر وضعیت قبلی ات پایدار ماند که حالا نگرانی از وضعیت الانت که پایدار بماند.
گاهی در درونم بغضی دارم که دوست دارم فریادش بزنم. انقدر بلند بلند حرف بزنم که خالی شوم. خالی شوم از هر آنچه من را این گونه کرده است. فریاد بزنم تا مگر فریادرسی به دادم نه به دادم نرسد، تا مگر فریادرسی فقط صدایم بشوند و من بدانم که کسی آنجاست که دلم قرص شود به بودنش. گاهی همین که تکیه گاهی داشته باشی برایت کافی است. نمی خواهی کاری بکند، نمی خواهی حرفی بزند، همین که بدانی یکی آنجاست دلت را گرم می کند، رنجت را کم می کند.
یادم می آید دوستی می گفت، ما باید همه مان تنهایی زندگی کردن را خوب یاد بگیریم. بارها در زندگی ام موقعیت هایی فراهم شده که به جمله ی او فکر کرده ام و رسیده ام. با تنهایی مان کنار بیاییم. آن را قبول کنیم. یکی می گفت فلانی تنهایم، گفتم دوست هایی داری چرا احساس تنهایی می کنی، می گفت درست است ولی شب که می خوابم، با همه ی افکارم تنها می خوابم. راست می گفت هر چقدر هم دوست داشته باشیم، باز هم درونمان برای خودمان است. خودمانیم و خودمان.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه انلاین chapjob طراح و توسعه رابط کاربری دهکده ورزشی سلامت و رفاه کارگران مشاور تخصصي دستگاه هاي نظافت و شستشوي صنعتي مدیس موزیک | دانلود آهنگ ترکی قالب سایت